فرهنگ توده و فرهنگ نخبه

رفتار مصرف کننده فرهنگ توده و فرهنگ نخبه

فرهنگ توده و فرهنگ نخبه

 تأکید بر فرهنگ نخبگان و اهمیت به ادبیاتی که توسط بزرگان جامعه تولید می شد ، شیوه و جهت گیری خاصی به مطالعات فرهنگی داد. و در این زمان بود که روشنفکران انگلستان به دفاع از طبقه اجتماعی پرداختند. به نظر آنها پیش از هر چیز ، ماهیت و ساختار اجتماعی است که فرهنگ را شکل می دهد و طبقه نیز در این ساختار مهم است. افرادی همچون ویلیامز وقتی از فرهنگ بحث می کردند  از مفاهیم کلیدی همچون مردم سالاری و طبقه بهره می گرفتند . ترنر معتقد بود اگر در گذشته مفهوم فرهنگ معطوف به مفهوم فرهنگ با تمدن و قرار دادن فرهنگ متعالی در مقابل فرهنگ توده بوده ، آنچه لوئیس تحت عنوان لویسیسم پایه گذار آن بوده و در آن دفاع از فرهنگ نخبگان می پردازد… اکنون فرهنگ امری مستقل شده و توجه به جدایی فرهنگ از سیاست و اقتصاد مطرح است و به منظور توجه به فرهنگ ، فرهنگ توده و فرهنگ عامه اهمیت پیدا کرده است.

در ابتدا گروه مستقلی در جامعه انگلستان تشکیل شد که به هنرهای دیدنی مانند معماری ، گرافیک و هنر موسیقی پاپ علاقمند بودند. این قشر بیشتر از قشر دانشگاهی بوده تا توده مردم. از آن پس ، سنت خاصی در مقابل توسعه نظام صنعتی و نظام رسانه ای در صورت های متعدد آن شکل گرفت و عده ای را به دفاع از آن واداشت. معنی جدیدی که از فرهنگ و تمدن تولید شده بود . در کار های حلقه ای و جمعی مجله انتقادی ادبی انگلستان به نام « سکروتنی » با مدیریت اف . آر . لوئیس و همسرش کیو . دی لوئیس ، دنیس ، تامپسون وال و سی . نایس انجام گرفت.

به تدریج نقد ادبی و نقد فرهنگ عامه بر اساس نقد فرهنگ شکل گرفت. دوگانگی در متن تحلیل های فرهنگی موجب شد جامعه و فرهنگ به دو قطب متضاد تقسیم شوند. نخستین قطب آن متعلق به دارندگان فرهنگ و دومین آن به بی فرهنگی متعلق بود. بحث از فرهنگ دار ها و بی فرهنگ ها بحثی بود که تحلیل فرهنگی می طلبید ، در عین حال که آنها را مقابل یکدیگر قرار می داد. صاحبان فرهنگ ، همان نخبگان جامعه اند که از دانش و مهارت های خاص و حرفه ای آن برخوردارند. طبقه بالاتر از نظر فرهنگی آگاه ترند که سابقه آنها نیز معلوم است. در حالی که بی فرهنگ ها به مردم کوچه و بازاری اطلاق می شد که غیر آگاهانه از موسیقی ، پوشاک ، برنامه های تلویزیونی ، وسایل حمل و نقل و جز این استفاده می کردند.

مقاله بازاریابی   فرهنگ و شخصیت

با یک نگاه انتقادی به تفسیر مطرح شده از سوی الیوت از فرهنگ توده ها ، به این امر رهنمون می شویم که به عنوان بی فرهنگی که الیوت برای فرهنگ توده ها مطرح کرده کاملاً اشتباه به نظر می رسد ، زیرا خود شکلی از فرهنگ است. در واقع واژه ای با عنوان بی فرهنگ وجود ندارد و هیچ جامعه و حتی قشر و طبقه اجتماعی ای بدون وجود فرهنگ توده ای امکان ادامه حیات نداشته است ؛ حال با فرهنگ قوی یا ضعیف. تشخیص این تفاوت در قوت و ضعف فرهنگی تنها در صلاحیت روشنفکران همان جوامع است ؛ روشنفکرانی که نگاه ایدئولوژیک به مسائل اجتماعی نداشته و نسبی گرایی و کل گرایی فرهنگی ، اساس و چشم انداز نگرش آنها به این مقوله اجتماعی است.

ریموند ویلیامز به دوگانه گرایی فرهنگی ( تقابل فرهنگ نخبه و فرهنگ توده ) اعتراض کرد. این دوگانگی از جانب مکتب فرانکفورت که به نفی فرهنگ توده و دفاع از فرهنگ نخبه می پرداخت ، ارائه شده بود. استریانی نیز در نقد این توده و توضیح عقاید و ایده های کاذب آنها به وسوسه ی داشتن سلیقه و انتخاب مصرف کننده اشاره می کند و می گوید : در رسانه توده یا جمعی مهم اند که تولیدات فرهنگ توده ای را مصرف می کنند. این پیام گیران ، توده ای از مصرف کنندگان منفعل قلمداد می شوند که در مقابل نفوذ مؤثر رسانه های جمعی آسیب پذیرند و به زودی به وسوسه خریداران کالاهایی تسلیم می شوند. این گروه ، فرهنگ توده ای تولید می کنند و لذت کاذب مصرف جمعی اراده شان را سست کرده و آنها را در معرض استثمار تجاری قرار می دهند. در اینجا استریناتی دوباره یادآور می شود که این لوئیس بود که به عنوان یک منتقد ادبی – اجتماعی به انتقاد از جامعه توده ای و فرهنگ توده ای پرداخته. ویلیامز در کتاب فرهنگ و جامعه مدعی است فرهنگ مدرن هر جامعه آن قدر پیچیده است که فرد و گروه خاصی نمی توانند همه آن را درک کند ؛ به عبارت دیگر ، فرهنگ جزء به جزء شده و بخشی از آن معلوم و بخش هایی از آن نامعلوم است. این تعبیر از فرهنگ در دوره جدید ، تکثرگرایی فرهنگی خوانده شده است. فرهنگ در این مفهوم جریانی است که در تعامل با دیگر عناصر اجتماعی دچار تغییر شده و عامل تغییر نیز است.

مقاله بازاریابی   ویژگی های فرهنگ

از نظر ویلیامز ، فرهنگ امری پویا و متحول است که سه نیرو بر آن اثر می گذارند :

  1. نیروی مسلط که از طریق تحکیم ارزش های طبقاتی گروه های مسلط اعمال می شود و این یادآور همان مفهوم سلطه فرهنگی نظریه های مارکسیستی است که در نهایت موجب تغییر فرهنگ می شود ؛ همان تعبیر از فرهنگ رایج جامعه که مارکس آن را این گونه توصیف می کند : فرهنگ هر جامعه ای فرهنگ طبقه حاکم آن جامعه است.
  2. نیروهایی که در فرهنگ از نظر تاریخی باقی مانده اند . منظور همان صورت های فرهنگی و ارزشی باقی مانده از گذشته است.
  3. نیروهایی که هر آن در متن عمل پیدا می شوند یعنی معانی ، ارزش ها ، اعمال ، اهمیت های فرهنگی و تجربه های جدید ، متن فرهنگی را شکل می دهند. ویلیامز بر آن نظام معنایی که در اثر کنش کنشگران در صحنه تولید می شود و از نظر او موجب تحول و تغییر فرهنگی می شود ، تأکید بسیار دارد .
مقاله بازاریابی   تمایز میان تمدن و فرهنگ

لوفور نیز از مصرف به عنوان شیوه ای از تولید یاد کرده است. وی در این باره می گوید : مصرف کننده موجودی منفعل در نظام سرمایه داری است که تابع علایق و منافع تولید کننده است ، در حالی که به نظر او مصرف کننده در جهان مدرن به سراغ علایق و منافع خود رفته و اتفاقاً از این طریق ، نظام تولید را تحت تأثیر قرار می دهد. کاریتو مدعی است عمل هر روزه زندگی ، بستر این نوع دخل و تصرف مصرف کننده را در مسیر تولید فراهم می کند و مصرف کننده به مقاومت و تضاد با تولید کننده می پردازد. او سعی کرد تا مفهوم فرهنگ عمومی را همچون مجموعه ای از ( هنر های ساختنی ) تعبیر کند.

پی یر بوردیو در تحلیل های خود درباره تفاوت های فرهنگی ، گروه های اجتماعی را چه در جوامعی که سنتی خوانده می شوند ، مانند جامعه قبیله ای و جهان سوم و چه در جوامع صنعتی در برابر یکدیگر قرار می دهد. وی همچنین در این تحلیل ها از مفهوم انسان شناختی فرهنگ به ندرت استفاده می کند. در نوشته های او ، واژه « فرهنگ » معمولاً در معنایی محدود تر و قدیمی تر به کار می رود که به « آثار فرهنگی » باز می گردد ؛ یعنی به تولیداتی نمادین که از نظر اجتماعی با ارزش هستند و به قلمرو هنر ها و ادبیات مربوط نمی شوند. اگر بوردیو به عنوان یکی از مهم ترین چهره های جامعه شناسی فرهنگ ( که به معنای محدود واژه توجه دارد ) شناخته شده است ، بدان سبب است که به روشن ساختن ساز و کارهای اجتماعی که اساس آفرینش هنری اند و ساز و کارهایی که شیوه های مختلف مصرف فرهنگ ( در معنای محدود ) را متناسب با گروه های اجتماعی نشان می دهند ، علاقه نشان داده است. بنابر تحلیل های او ، عادات فرهنگی ارتباط تنگاتنگی با مرتبه بندی اجتماعی دارند.

مقاله بازاریابی   خرده فرهنگ

استریناتی ، فرهنگ توده ای را متشکل از افراد پراکنده ای می داند که هیچ رابطه منسجم و معناداری با هم نداشتند. روابط آنها در عین حال نمی دانند که کدام روش خوب و کدام بد است ، چون توده ، سلیقه و قوه ی تمییز دادن ندارد و طبقه ممتاز جامعه است که نهاد های قدرت را کنترل می کند . از نظر استریناتی نمی توان مرز خاصی میان فرهنگ عامه و توده قائل شد و هر دو ساخته و در کنترل جامعه اند.

گولد فرهنگ توده ای را این گونه تعریف می کند : مفهوم اصلی این است که توده ها « فرهنگی » را مصرف می کنند ( یا از آن بهره مندند ) که به طور قابل توجهی با فرهنگی که خواه اکنون و خواه در گذشته در دسترس عناصر نخبه ساختار اجتماعی فرار داشته ، فرق دارد. چنین تفاوت هایی هم در محتوا و هم در کیفیت وجود دارد. موضوعات فرهنگی « توده ای » از طریق « رسانه های ارتباط همگانی » جدید انتقال و اشاعه می یابند و رسانه ها از چندین جهت ، از « بازارپذیری» خود و وسعت « بازاریابی » که از آن برخوردارند ، تأثیر می پذیرند.

فرهنگ عامه یا فرهنگ مردمی

فرهنگ عامه یا فرهنگ مردمی اصطلاحی است که در نقدر فرهنگ نخبه گرایانه ی لوئیس و دیدگاه فرانکفورتی اهمیت یافت. اینکه رابطه میان فرهنگ عامه یا مردمی با فرهنگ مسلط و فرهنگ نخبه چیست ، از اصلی ترین دغدغه ها در این زمینه است. عده ای به مخالفت با فرهنگ عامه و به دفاع از فرهنگ نخبه و فرهنگ مسلط پرداخته و عده ای دیگر در دفاع از فرهنگ عامه به نفی فرهنگ مسلط و نخبه پرداخته اند.

مقاله بازاریابی   ابژه

کوش در دفاع از طبقه مسلط در جامعه و نقد فرهنگ توده ای می نویسد : تنها فرهنگی که می تواند مشروع شناخته شود ، همان فرهنگ مرکز یا فرهنگ مرجع است ، فرهنگ های مردمی ، فرهنگ هایی حاشیه ای اند. این فرهنگ ها اقتباس یا رونوشتی نامطلوب از فرهنگ مشروع اند و تنها از طریق نوعی فرایند تحلیل رفتن ، از فرهنگ مرجع متمایز می شوند. این فرهنگ ها چیزی جز تعبیر از خود بیگانگی اجتماع طبقات مردمی نیستند که از هر گونه خودمختاری بی بهره اند ، بنابراین ، تفاوت هایی که در این چشم انداز ، فرهنگ های عامیانه را در برابر فرهنگ مرجع قرار می دهد ، به عنوان نارسایی ها ، بدشکلی ها و بد فهمی ها تحلیل می شوند ، به بیانی دیگر ، تنها فرهنگ « حقیقی » فرهنگ نخبگان اجتماعی است. فرهنگ های مردمی ، تنها تولیدات فرعی و نا تمام این فرهنگ هستند.

میشل دوسرتو ضمن با اهمیت شناختن فرهنگ توده ، به عناصر ساختاری فرهنگ ، توجه کرده است. وی ضمن توضیح کامل تر این عقیده ، فرهنگ مردمی را « فرهنگ عادی » و « مردم عادی » تعریف می کند ، فرهنگی که به صورت روزمرگی و در فعالیت های پیش پا افتاده ساخته می شود و هر روز صورت تازه ای به خود می گیرد. به نظر او ، خلاقیت مردمی از میان نرفته ، ولی الزاماً در همان جایی نیست که مردم آن را جست و جو می کنند ؛ یعنی در تولیدات و محصولات به آسانی قابل شناسایی نیستند. این خلاقیت اشکالات متعدد و پراکنده ای دارد ، دوسرتو با توجه به اهمیت مصرف در گسترده ترین معنای آن ، فرهنگ مردمی را نوعی ( فرهنگ مصرف ) تعریف می کند. از نظر او ، شناسایی فرهنگ مصرف دشوار است. چه ، ویژگی آن نیرنگ و پنهان کاری است.

مقاله بازاریابی   نشانه و نشانه شناسی

اجزاء فرهنگ عامه

فرهنگ عامه از دو اصطلاح « فرهنگ » و « عامه » تشکیل شده است. « فرهنگ » از نظر فیسک به معنای درک و لذت و « عامه » در مقابل سلطه فراتر می گیرد.« عامه » از طریق مقاومت و واکنش در برابر نیرو های سلطه معین می شود ؛ اما نیروهای سلطه نمی توانند به طور کامل معانی ای را مهار کنند که مردم ممکن است تولید کرده باشند و همچنین پیوستگی های اجتماعی ای را مهار کنند که ممکن است مردم فراهم کرده باشند. بوردیو در کتاب تمایز ، زمانی که به رابطه میان طبقه های اجتماعی است ؛ از سوی دیگر ، فرهنگ عامه با فرهنگ طبقه همسانی دارد. اما تأکید بوردیو بر ارتباط میان طبقه و فرهنگ است. تفاوت ذائقه دو نفر از یک طبقه اجتماعی بر اساس نحوه لباس پوشیدن ، غذا خوردن ، حرف زدن و غیره به طور کلی نشان داده می شود. فیسک در تعریف فرهنگ عامه آورده است ، فرهنگ عامه فرهنگ بی قدرتی و زیر سلطه هاست. این فرهنگ همیشه نشان دهنده ی علائم روابط قدرت ، پیگیری نیرو های سلطه و زیر سلطه است که برای نظام اجتماعی و تجربه اجتماعی ما نقش محوری دارند. فرهنگ عامه در تناقض با خویش قرار دارد.

از نظر فیسک ، لذت های عامه که عناصر اصلی فرهنگ عامه اند در مقابل لذت های سلطه شکل می گیرند. لذت های عامه به واسطه ی مردم زیر سلطه شکل می یابند ؛ بنابراین لذت های عامه در بعضی از روابط مخالف با قدرت ( اجتماعی ، اخلاقی ، متنی ، زیبایی شناختی و غیر از آن ) به دست می آیند. افزون بر اینکه در درون جامعه وقتی تنوع گروه بندی وجود دارد ، تنوع لذت نیز وجود دارد.

مقاله بازاریابی   استعاره و مجاز مرسل یا کنایه

گواد فرهنگ عامه را فرهنگی تعریف کرده که جلوه های رفتاری به شدت شخصی و مبتنی بر عزت و خویشاوندی است که به طور غیر رسمی و سنتی ، از طریق « مقدسات » کنترل می شود. چنین فرهنگی همگن است ، خود به شدت « مورد تقدیس » قرار می گیرد ، نظم اخلاقی بر آن سایه افکنده است ، بر میراث شفاهی تکیه داد ، نسبتاً ایستاست و در محدوده های بومی و محلی توسعه می یابد. فیسک مدعی است که جامعه در حیطه یک مجموعه پیچیده از خطوط متفاوت مانند سابقه ، جنسیت ، نژاد و از قبیل آن قرار دارد که هر کدام ابعادی از قدرت را بیان می کنند ؛ بنابراین تمایز اجتماعی بدون تمایز قدرت وجود ندارد . یک راه تعریف « عامه » همان طور که هال اشاره کرده است تعریف به واسطه ی مخالفت با « قدرت » است. هال به جای اینکه از « طبقه در مقابل طبقه » سخن بگوید از مردم در مقابل قدرت تعیین شده سخن می گوید. این نوع تناقض موجب شده تا فرهنگ متکثر شود و نیز هال به این جمع بندی برسد که مطالعه فرهنگ عامه با دو چندان مقاومت و اطاعت آغاز شده و این اجتناب ناپذیر است.

اکنون پس از بررسی دیدگاه های اندیشمندان موافق فرهنگ عامه و فرهنگ نخبه ، می توان به این جمع بندی رسید که فرهنگ عامه گاه در مقابل فرهنگ نخبه واقع شده و این تقابل مورد مخالفت و یا موافقت برخی اندیشمندان قرار گرفته است.

5/5 (1 نظر)