كمبودها و نارسايى هاى بازاريابى
بازاريابان ، خود تا چه حدى ، در قبال تضعيف موضع شخصى شان مسؤول اند ؟
بازاريابان ، توسط مديران عامل براى ارتقاى فروش محصولات شركت ، شديداً زير فشار هستند. البته ، بازده شركت ، تا حدودى از طريق گزارش واحد بازاريابى در خصوص پيش بينى فروش تعيين مى شود . شايد بازاريابى بتواند به خوش بينى متهم شود ، ليكن مسأله عميق ترى وجود دارد ؛ بدين معنى كه ، مديريت ارشد به جاى آن كه به ايده هاى بازاريابى ، مبنى بر آن چه كه مى تواند فروخته شود گوش دهد ، به واحد بازاريابى مى گويد كه از شركت انتظار فروش چه محصولاتى مى رود . شايد نتيجه اين بحث آن باشد كه ، واحد بازاريابى بايد در بيان و گزارش آن چه مى تواند فروخته شود ، راسخ تر و واقع گرايانه تر برخورد كند.
[vc_row][vc_column][vc_cta h2=”پرسش و پاسخ بازاریابی” txt_align=”justify” style=”3d” color=”mulled-wine”]
رسالت بازاریابى چیست
[/vc_cta][/vc_column][/vc_row]
كمبودها و نارسايى هاى بازاريابى
- موانع اصلى بازاريابى اثربخش چيست ؟
- شركت به اندازه كافى بازارگرا و مشترى مدار نيست .
- شركت ، مشتريان هدف را به درستى درك نمى كند.
- شركت ، فعاليت هاى رقبايش را پيگيرى و پايش ( رديابى ) نمى كند.
- شركت ، روابط خود را با ذى نفعان به خوبى مديريت نمى كند.
- شركت ، در شناسايى فرصت هاى جديد ، خوب عمل نمى كند.
- فرايند برنامه ريزى بازاريابى شركت ، ناقص و ناكارآ است.
- استراتژى توليد محصولات و ارائه خدمات شركت ، نيازمند بررسى بيشتر است.
- تلاش شركت براى خلق و پرورش مارك هاى جديد و برقرارى ارتباط با بازار ، ضعيف است.
- شركت براى اجراى فعاليت هاى بازاريابى كارآمد و اثربخش ، به خوبى سازماندهى نشده است.
- شركت از فن آورى روز استفاده زيادى نكرده است.
آيا شما مى توانيد همه رويكردهاى كلى را براى بازاريابى يا كسب و كارى كه به طور معمول ، محيط تجارى فراهم مى سازد و اين ” ده اشتباه نابخشودنى در بازاريابى ” احتمالاً در آن رخ مى دهد شناسايى و مشخص كنيد ؟
نکتهبازاریابی
يك دليل اصلى دشوارى هاى كسب و كار ، گرايش و تمايل مديريت شركت ها به راه اندازى كسب و كار براى حصول نتايج كوتاه مدت است . اين موضوع ويژگى عام و واقعيت شركت هاى عمومى و در تضاد با كسب و كار هاى خانوادگى است. شركت ها يا مؤسسات ، اهدافى ساليانه را تعيين كرده و هر چيزى را به منظور دستيابى به اين اهداف ، بررسى مى كنند و تغيير مى دهند . حتى اگر اين امر به معناى قربانى كردن سرمايه هايى باشد كه ، آينده بلند مدت بهترى را خواهند ساخت .
در اين راستا مشكل آن است كه ، شركت ها خود را توليد كننده محصول مى دانند ، نه توليد كننده مشترى . محصولات به آسانى كپى مى شوند و نيز به آسانى در سطح پايينى قيمت گذارى مى شوند . اما مشتريان ، كسانى هستند كه واقعاً شركتى را دوست دارند كه در جهت حفظ و ماندگارى آن ها با شركت ، و صرف زمان بيشتر از سوى شركت براى خدمت رسانى به آن ها ، مى كوشند.