سابقه مصرف

سابقه مصرف

برای اینکه بدانیم ، یک جامعه مصرفی چگونه رشد کرده است و ریشه های آن از چه جریانها و حوادثی سرچشمه می گیرد ، لازم است شروع آن را در تاریخ چند دهه ی اخیر جست و جو کنیم. فهم مشترک اغلب محققان این است که شکل گیری مصرف از اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم آغاز شده است. و جریانهای بین دو جنگ جهانی اول و دوم کمک کرد تا فرایند حرکت مصرف از جنبه های اقتصادی به فرهنگی آسان شود.

سابقه مصرف : پدیده مد

مک کندریک و همکارانش به این موضوع پرداخته اند که وقتی « مصرف کننده » در انگلیس در قرن هجدهم اتفاق افتاد . برای اولین بار می شد تصور کرد که در جامعه ای از داراییهای مادی اش کاسته ، اما تبعیت از مد روز در آن افزوده می شود. پدیده ی مد در این جامعه اهمیت پیدا می کند. و مصرف ، جزو عادتهای رایج مردم آن تلقی می شود ( هر چند دارایی و ثروت آنها به علت مصرف زیاده از حد تمام شود).

زیمل دلیل این وضعیت را این می داند که جامعه ای ویژگی شهری پیدا می کند. او جامعه ای را که در آن مصرف شکل می گیرد . یک جامعه ی مصرفی شهری فرض می کند و می گوید : شهرها آگاهی به مد را افزایش می دهند. شهر ، نیاز به انتخاب مواد مصرفی را از میان مجموعه ای که هم متمایز کننده ی یک گروه اجتماعی خاص و هم بیانگر ترجیحهای فرد است ، ایجاد می کند. انسان کلان شهری ، دیگر همانند فرد قدیم نیست که ماکس وبر در اثر خود درباره ی کالونیسم او را فردی توصیف می کند. که برای خرید اقلام نسبتاً پیش پا افتاده ای ، نظیر پوشاک یا زیور آلات « احمقانه » خرج نمی کند . بلکه شخص در شهر بزرگ مصرف می کند تا هویتی برای خود بسازد که دوست دارد.

بالا رفتن ظرفیت مصرف کننده

بنسون جریانهای سلسله واری را روایت می کند که در بریتانیا بین سالهای 1880 تا 1980 اتفاق افتاده است. او به تغییرات مادی اش اشاره کرده است که نتیجه اش بالا رفتن ظرفیت مصرف کننده ها به دلیل مصرف کردن در این سالهاست. بنسون همچنین به بالا رفتن تقاضا در بین مصرف کننده های اوایل قرن نوزدهم و اواخر قرن بیستم پرداخته است. از نظر او این تقاضا باعث شده بود ، اولاً مکانهای تجاری که مستقیماً کالا وارد می کردند ، ثانیاً قدرت خرید مصرف کننده ( به دلیل تغییر اوضاع و احوال اقتصادی ) روز به روز افزایش یابد. این همان چیزی بود که مکتب فرانکفورت از آن با عنوان تولید انبوه و جامعه ی توده ای روایت می کند.

رشد مصرف و مصرف کننده

مایلز به رشد مصرف و مصرف کننده اشاره می کند که با آغاز صنعتی شدن همراه بوده است. از نظر او صنعتی شدن ، باعث شده است ساختارها ، ارزشها و ایستارهای اجتماعی ، همگی به نوعی تغییر کنند. و به تدریج زمینه را برای جامعه ای فراهم کنند که تشنه ی تازگی باشد ، تازگی ای که به نظام اقتصادی کمک می کرد تا در آن به مصرف دایم و بیشتر تمایل پیدا کند. به این دلیل از نظر مایلز ، ظهور جامعه ی مصرفی و مصرف کننده ، یکی از دستاوردهای جامعه یصنعتی است و یکی از دلایل آن ، رشد طبقه ی کارگری بود که از این به بعد قدرت خرید پیدا کرده بود.

سابقه مصرف

باکاک به سالهای آرامش پس از جنگ جهانی دوم اشاره می کند که با ظهور بازارهای تجاری به جنبش فوردیسم منجر شد. فوردیسم براساس نظریه ی صنعتی شدن امریکایی ، به همت فردی به نام « هانری فورد » شکل گرفت. او پیشروی این جنبش و برپاکننده ی سیستم مدرن تولید انبوه شناخته شده بود. هدف فورد ، فروش اتومبیل به خانواده هایی از طبقه ی کارگر بود. اساس کار فوردیسم تولید برای بازار انبوه و یکپارچه شدن آن برای مصرف کنندگانی بود که چندان پولدار نبودند.

روشهای تولید انبوه هانری فورد در کارخانه ی اتومبیل در دیترویت آمریکا در سالهای 1910-1914 باعث شد. تا خطوط تولیدی متحرک ، ماشین آلات تخصصی با پرداخت دستمزد بالا به نیروی کار انبوه و کارگر همراه با قیمت ارزان کالا با هم ترکیب شود. نوآوری فورد ، تولید ماشین خانوادگی برای طبقه ی کارگر بود. در این جو اقتصادی ، تولید انبوه هم به آنها اطمینان می داد که با ایده استاندارد شدن ، تولید کالاها راحت به دست می آید. و می تواند با قیمت کمی در اختیار مصرف کننده قرار بگیرد. و هم سیاست آنها این بود که که سعی می کردند ، مصرف کننده را به گونه ای متقاعد کنند که بیشتر خرید کند و مصرف کننده باشد. این کالاها ، شامل لباس ، وسایل خانه و غذا بود که به راحتی و با قیمت ارزان در اختیار آنها قرار می گرفت.

کالاهای تجملی و مصرف کننده

در طبقه ی مصرف کننده کم کم کالاهای تجملی در کنار تولید کالاهای غیر ضروری افزایش یافت. اقتصاد فوردیسم براساس این واقعیت طراحی شده بود که کارگران ، درآمد مازاد بر نیاز دارند. و این درآمد می توانست در خدمت خرید کالاهایی قرار بگیرد که در اختیار آنهاست . بنابراین مصرف گرایی ، به تدریج نقش مهمی را در زندگی روزمره ی مردم بازی می کرد. این سیستم از این پس به مردم ایده ی عمومی را که نیاز مهم است ، پیشنهاد نمی کرد . بلکه آنها را به هر آنچه میل و آرزوی آن را داشتند ، تشویق می کرد و هم زمان ، خواستن به نیاز تبدیل شد ؛ یعنی ، خواستن در پی خود نیاز می آفریند.

ظهور مصرف گرایی در غرب

برای اولین بار برای کارگردانی که از جنگ برگشته بودند ، این امکان به وجود آمد که به منابعی جدید دست یابند. خرید کالاهای جدیدی ، مثل تلویزیون و اتومبیل و نیازهایی که بیشتر به درد مصرف خانواده می خورد . در بین آنها مرسوم شد. توسعه ی تبلیغات به اکثر افراد طبقه ی کارگر نوید خوشبختی می داد ، به ویژه به جوانانی که پول داشتند و توانسته بودند در شرایط جدید به منابع بیشتری دست یابند.

در این شرایط آنچه به وقوع می پیوست ، تنها یک جامعه ی مصرف کننده نبود . بلکه یک فرهنگ مصرفی شکل گرفته بود که ایده های مادی یک جامعه ی سرمایه داری را پی می گرفت. از نظر « لونت و لیویینگ استون » : فرهنگ مصرفی درگیر فرهنگ مادی است. و مصرف توده ای در زندگی روزمره ، نه تنها در سطح فعالیتهای اقتصادی ، اجتماعی و ساختار های خانوادگی قرار می گیرند . بلکه در سطح یک تجربه ی معنا دار روان شناختی نیز قرار دارند که بر ساختار ، هویتها ، شکل روابط ، شکل دادن حوادث متفاوت تأثیر می گذارند.

سابقه مصرف

خلاصه ، ظهور مصرف گرایی در غرب اولاً در سالهای بعد از جنگ بود که جامعه ی مصرف کننده را به مصرف برخی از کالا های خاص تشویق کرد. به طور خاص مارتین لی به نقش و ظهور شکلهای جدید کالا های متفاوت در این سالها تأکید دارد.

این به تولد مصرف و ترکیب دوباره ی عمل اقتصادی با عمل فرهنگی اشاره می کند . ثانیاً در دهه ی 1980 نوعی حس زیبایی شناختی ، توجه به طراحی و استفاده از روشهای جدید مصرف رایج شد. از این به بعد ، بازار فروش اهمیت پیدا می کرد. و از مصرف کننده انتظار بود که از تولید کالا های جدید اطلاع داشته باشد. اندک اندک مصرف ، محور همه چیز شد و همه چیز با آنچه مصرف با آن همراه بود ، گره می خورد.