مدیریت استراتژیک

مدیریت استراتژیک – معنی و مفاهیم مهم مدیریت استراتژیک

مدیریت استراتژیک – معنی و مفاهیم مهم مدیریت استراتژیک

فهرست مطالب

تعریفی بر مدیریت استراتژیک – مقدمه

مدیریت استراتژیک همه چیز در مورد شناسایی و توصیف استراتژی هایی است که مدیران می توانند برای دستیابی به عملکرد بهتر و مزیت رقابتی برای سازمان خود به کار گیرند. گفته می شود که در یک صنعت سازمانی دارای مزیت رقابتی است که سودآوری آن بالاتر از میانگین سودآوری تمام شرکت های آن صنعت باشد.

مدیریت استراتژیک همچنین می تواند به عنوان مجموعه ای از تصمیمات و اقداماتی که یک مدیر انجام می دهد و نتیجه عملکرد شرکت را تعیین می کند، تعریف شود. مدیر باید دانش و تحلیل کاملی از محیط عمومی و رقابتی سازمان داشته باشد تا بتواند تصمیمات درستی اتخاذ کند.

مدیران باید به منظور استفاده بهینه از نقاط قوت، به حداقل رساندن نقاط ضعف سازمانی، استفاده از فرصت های به وجود آمده از محیط کسب و کار و عدم چشم پوشی از تهدیدات، تحلیل SWOT (قوت ها، ضعف ها، فرصت ها و تهدیدها) انجام دهند. .

مدیریت استراتژیک چیزی نیست جز برنامه ریزی برای موارد غیرقابل پیش بینی و غیرقابل اجرا.

هم برای سازمان‌ های کوچک و هم برای سازمان‌های بزرگ قابل اجرا است، زیرا حتی کوچک‌ ترین سازمان‌ ها با رقابت مواجه هستند و با تدوین و اجرای استراتژی ‌های مناسب، می‌توانند به مزیت رقابتی پایدار دست یابند.

این روشی است که در آن استراتژیست ها اهداف را تعیین می کنند و برای دستیابی به آنها پیش می روند. با تصمیم گیری و اجرای تصمیمات در مورد جهت گیری آینده یک سازمان سر و کار دارد. این به ما کمک می کند تا مسیر حرکت یک سازمان را شناسایی کنیم.

مدیریت استراتژیک فرآیندی مستمر است که کسب و کار و صنایعی را که یک سازمان در آن درگیر است، ارزیابی و کنترل می کند. رقبای خود را ارزیابی و اهداف و استراتژی هایی را برای دیدار با تمام رقبای موجود و بالقوه تعیین می کند. و سپس استراتژی ها را به طور منظم مورد ارزیابی مجدد قرار می دهد تا مشخص کند که چگونه اجرا شده است و آیا موفقیت آمیز بوده یا نیاز به جایگزینی دارد.

مدیریت استراتژیک چشم انداز وسیع تری به کارکنان یک سازمان می دهد و آنها بهتر می توانند درک کنند که چگونه شغل آنها در کل برنامه سازمانی قرار می گیرد و چگونه با سایر اعضای سازمان مرتبط است. این چیزی نیست جز هنر مدیریت کارکنان به شیوه ای که توانایی دستیابی به اهداف تجاری را به حداکثر می رساند.

کارکنان قابل اعتماد تر، متعهد تر و راضی تر می شوند زیرا می توانند به خوبی با هر وظیفه سازمانی ارتباط برقرار کنند. آنها می توانند واکنش تغییرات محیطی بر سازمان و پاسخ احتمالی سازمان را با کمک مدیریت استراتژیک درک کنند. بنابراین کارکنان می توانند تأثیر چنین تغییراتی را بر شغل خود قضاوت کنند و می توانند به طور مؤثر با تغییرات روبرو شوند. مدیران و کارکنان باید کارهای مناسب را به نحو مناسب انجام دهند. آنها باید هم موثر و هم کارآمد باشند.

مقاله بازاریابی   ماتریس آنسوف - ماتریس سهم رشد آنسوف

یکی از نقش ‌های اصلی مدیریت استراتژیک این است که بخش‌ های مختلف عملکردی سازمان را به طور کامل در خود جای دهد و همچنین اطمینان حاصل کند که این حوزه‌ های عملکردی هماهنگ و به خوبی کنار هم قرار می‌گیرند. یکی دیگر از نقش های مدیریت استراتژیک، نظارت مستمر بر اهداف و مقاصد سازمان است.

استراتژی – تعریف و ویژگی ها (Strategy – Definition and Features)

 

مدیریت استراتژیک

کلمه “استراتژی” از کلمه یونانی “stratçgos” گرفته شده است. stratus (به معنی ارتش) و “Ago” (به معنای هدایت / حرکت).

در نظر داشته باشید استراتژی اقدامی است که مدیران برای دستیابی به یک یا چند هدف سازمانی انجام می دهند. استراتژی را همچنین می توان به عنوان «یک جهت کلی برای شرکت و اجزای مختلف آن برای دستیابی به وضعیت مطلوب در آینده تعریف کرد. استراتژی از فرآیند برنامه ریزی استراتژیک دقیق حاصل می شود.

یک استراتژی همه چیز در مورد یکپارچه سازی فعالیت های سازمانی و استفاده و تخصیص منابع کمیاب در محیط سازمان به منظور دستیابی به اهداف فعلی است.

در حین برنامه ریزی یک استراتژی، توجه به این نکته ضروری است که تصمیمات در خلأ گرفته نمی شوند و هر اقدامی که توسط یک شرکت اتخاذ می شود احتمالاً با واکنش افراد متاثر، رقبا، مشتریان، کارمندان یا تامین کنندگان مواجه می شود.

می شود گفت استراتژی همچنین می تواند به عنوان دانش اهداف، عدم قطعیت رویدادها و نیاز به در نظر گرفتن رفتار احتمالی یا واقعی دیگران تعریف شود.

strategy طرحی از تصمیمات یک سازمان است که مقاصد و اهداف آن را نشان می دهد، خط مشی های کلیدی و برنامه ریزی برای دستیابی به این اهداف را کاهش می دهد و تجارتی را که شرکت باید انجام دهد، نوع سازمان اقتصادی و انسانی که می خواهد باشد را مشخص می کند. و سهمی که قصد دارد به سهامداران، مشتریان و جامعه در کل داشته باشد.

ویژگی های استراتژی

  • راهبرد مهم است زیرا بدون آن نمی توان آینده را پیش بینی کرد. بدون پیش بینی کامل، شرکت ها باید آماده مقابله با رویدادهای نامطمئن باشند که محیط کسب و کار را تشکیل می دهند.
  • استراتژی به جای عملیات معمول، با پیشرفت‌ های بلندمدت سروکار دارد، یعنی با احتمال نوآوری‌ ها یا محصولات جدید، روش‌ های جدید تولید یا بازارهای جدیدی که در آینده توسعه می‌یابند، سروکار دارد.
  • برای در نظر گرفتن رفتار احتمالی مشتریان و رقبا ایجاد شده است. استراتژی هایی که با کارکنان سروکار دارند، رفتار کارکنان را پیش بینی می کنند.
  • Strategy یک نقشه راه خوب تعریف شده از یک سازمان است. ماموریت کلی، چشم انداز و جهت یک سازمان را مشخص می کند. هدف یک استراتژی به حداکثر رساندن نقاط قوت سازمان و به حداقل رساندن نقاط قوت رقبا است.
  • به طور خلاصه، استراتژی شکاف بین «جایی که هستیم» و «جایی که می‌خواهیم باشیم» را پر می‌کند.

اجزای بیانیه استراتژی (Components of a Strategy Statement)

بیانیه استراتژی یک بنگاه ، جهت استراتژیک بلند مدت شرکت و مسیرهای گسترده خط مشی را تعیین می کند. این امر به بنگاه حرکتی بر اساس منطق و نقشه ای برای فعالیت های این شرکت برای سالهای آینده می دهد. اجزای اصلی بیانیه استراتژیک به شرح زیر است:

هدف راهبردی یا قصد استراتژیک – Strategic Intent

قصد استراتژیک یک سازمان هدفی است که وجود دارد و همچنان وجود خواهد داشت ، و این امر مزیت رقابتی را حفظ می کند. هدف استراتژیک تصویری راجع به آنچه که یک سازمان باید بلافاصله برای دستیابی به دیدگاه شرکت به آن بپردازد ، می دهد. این باعث ایجاد انگیزه در مردم می شود. این دیدگاه چشم انداز شرکت را روشن می کند.

قصد استراتژیک به مدیریت کمک می کند تا بر اولویت ها تأکید و تمرکز کند. هدف راهبردی چیزی نیست ، جز تأثیرگذاری بر پتانسیل منابع سازمان و صلاحیت های اصلی برای دستیابی به آنچه در محیط رقابتی در ابتدا غیر قابل تحقق به نظر می رسد. یک هدف استراتژیک به خوبی بیان شده باید توسعه هدف استراتژیک یا تعیین مقاصد و اهداف را که نیاز به کنترل همه صلاحیت های سازمان برای به حداکثر رساندن ارزش دارد ، هدایت و جهت دهی کند.

همچنین شامل جهت دهی تفکر سازمان بر نیاز به پیروزی است. الهام بخشیدن به افراد با گفتن این مطلب که اهداف سازمانی ارزشمند هستند. تشویق مشارکت فردی و تیمی ؛ و استفاده از هدف برای تخصیص مستقیم منابع.

هدف استراتژیک با تناسب استراتژیک متفاوت است به گونه ای که در حالی که تناسب استراتژیک با هماهنگی منابع و پتانسیل های موجود به محیط خارجی سروکار دارد ، هدف استراتژیک بر ایجاد منابع و پتانسیل های جدید تأکید می کند تا بتواند فرصت های آینده را ایجاد و بهره برداری کند.

بیانیه ماموریت – Mission Statement

بیانیه ماموریت ، توضیح نقشی است که یک سازمان در نظر دارد در خدمت ذینفعان آن باشد. در واقع توضیح می دهد که چرا یک سازمان فعالیت می کند و بنابراین چارچوبی را ارائه می دهد که در آن استراتژی ها تدوین می شوند. همچنین توصیف می کند که سازمان چه کاری انجام می دهد. (یعنی قابلیت های موجود) ، چه کسی در آن خدمت می کند. (یعنی ذینفعان) و چه چیزی باعث می شود یک سازمان منحصر به فرد باشد (یعنی دلیل وجود).

مقاله بازاریابی   استراتژی تبلیغات : تدوین و اجرا

در واقع بیانیه ماموریت با توضیح دامنه گسترده فعالیت ها ، محصولات آن و فناوری های مورد استفاده برای دستیابی به مقاصد و اهداف خود ، سازمان را از رقبا متمایز می کند. فی الواقع در مورد حال سازمان صحبت می کند (یعنی “در مورد جایی که ما هستیم”). به عنوان مثال ، مأموریت مایکروسافت کمک به مردم و مشاغل در سراسر جهان برای تحقق پتانسیل کامل خود است.

مأموریت وال مارت “این است که به افراد معمولی فرصت خریدی ایجاد کند به مانند همان چیزی که افراد ثروتمند خریداری می کنند.” بیانیه ماموریت همیشه در سطح بالای یک سازمان وجود دارد ، اما ممکن است برای سطوح مختلف سازمانی نیز ساخته شود. رئیس اجرایی نقش مهمی در تدوین بیانیه ماموریت دارد.

در محیط پویا و رقابتی امروز ، ممکن است ماموریت دوباره تعریف شود. با این حال ، مراقب باشید که بیانیه ماموریت تعریف شده باید دارای اصول/مؤلفه های اصلی باشد. بیانیه ماموریت دارای سه مؤلفه اصلی است-بیانیه مأموریت یا چشم انداز شرکت ، بیانیه ای از ارزشهای اصلی که شامل اعمال و رفتار کارمندان است و بیانیه ای که مقاصد و اهداف را شکل می دهد.

ویژگی های یک مأموریت
  • مأموریت باید امکان پذیر و قابل دستیابی باشد. دستیابی به آن باید امکان پذیر باشد.
  • همچنین مأموریت باید به اندازه کافی واضح باشد تا هرگونه اقدامی انجام شود.
  • برای مدیریت ، کارمندان و جامعه به طور کلی الهام بخش باشد.
  • به اندازه کافی دقیق باشد ، یعنی نه خیلی گسترده و نه خیلی مختصر.
  • باید بی نظیر و متمایز باشد که تأثیر در ذهن همه داشته باشد.
  • تحلیلی باشد ، یعنی باید مؤلفه های اصلی استراتژی را تحلیل کند.
  • معتبر باشد ، یعنی همه ذینفعان باید بتوانند آن را باور کنند.

چشم انداز – Vision

یک بیانیه توضیحی است که مشخص می کند که سازمان در آینده چه قصدی دارد یا جایی را مشخص می کند که باید به بهترین وجه نیازهای ذینفعان را برآورده کند. چشم انداز رویاها و آرزوهای آینده را توصیف می کند. به عنوان مثال ، چشم انداز مایکروسافت “توانمندسازی افراد از طریق نرم افزار عالی ، هر زمان ، هر مکان یا هر دستگاه است.” چشم انداز وال مارت این است که رهبر جهانی در خرده فروشی شود.

چشم انداز پتانسیل دیدن چیزهای پیش از خود است. این به سؤال “کجا می خواهیم باشیم” پاسخ می دهد. در عین حال به ما یادآوری می کند که ما سعی در توسعه داریم. بیانیه ای برای سازمان و اعضای آن است ، بر خلاف بیانیه ماموریت که برای مشتریان/ ارباب رجوعان است. ویژن به تصمیم گیری و همچنین برنامه ریزی مؤثر در تجارت کمک می کند. درکی مشترک در مورد ماهیت و هدف سازمان را شامل می شود و از این درک برای هدایت و جهت دهی سازمان به سمت هدف بهتر استفاده می کند. توصیف می کند که در مورد دستیابی به مأموریت ، آینده سازمانی چگونه به نظر می رسد.

یک چشم انداز مؤثر باید دارای ویژگی های زیر باشد-
  • بدون ابهام باشد.
  • باید واضح باشد.
  • همچنین با فرهنگ و ارزشهای سازمان هماهنگ باشد.
  • رویاها و آرزوها باید منطقی/واقع بینانه باشند.
  • بیانیه چشم انداز باید کوتاه تر باشد تا به خاطر سپردن آنها آسان تر شود.
  • برای تحقق چشم انداز ، باید عمیقاً در سازمان القا شود ، که همه افراد درگیر در سازمان آنرا متعلق به خود دانسته و همچنین به اشتراک گذاشته شود.

اهداف و مقاصد – Goals and Objectives

یک هدف یک آینده مطلوب یا قصدی است که یک سازمان سعی در دستیابی به آن دارد. اهداف به طور خاص مشخص می کنند که برای دستیابی به مأموریت یا چشم انداز ، باید چه کاری انجام شود. اهداف باعث می شود مأموریت برجسته تر و مشخص تر شود. آنها مناطق مختلف عملکردی و دپارتمان را در یک سازمان هماهنگ و ادغام می کنند. اهداف خوب ساخته شده شامل ویژگی های زیر هستند –

  • دقیق و قابل اندازه گیری هستند.
  • به دنبال مسائل معنادار و حیاتی هستند.
  • واقع بینانه و چالش برانگیز هستند.
  • باید در یک بازه زمانی خاص حاصل شود.
  • شامل مؤلفه های مالی و غیر مالی نیز می باشد.
  • مقاصد به عنوان اهدافی تعریف می شوند که سازمان می خواهد طی یک دوره زمانی به آن برسد. اینها پایه و اساس برنامه ریزی است. سیاست ها در یک سازمان به منظور دستیابی به این مقاصد توسعه یافته اند. تدوین مقاصد وظیفه مدیریت سطح عالی است. مقاصد مؤثر دارای ویژگی های زیر هستند-
  • برای یک سازمان به صورت مجرد نیستند بلکه چندگانه هستند.
  • مقاصد باید هم کوتاه مدت و هم طولانی مدت باشند.
  • باید نسبت به تغییرات در محیط پاسخ گو بوده واکنش نشان دهند ، یعنی باید انعطاف پذیر باشند.
  • اینها باید عملی ، واقع بینانه و عملیاتی باشند.

اهمیت چشم انداز و بیانیه مأموریت

  1. یکی از اولین مواردی که هر ناظر از فکر و عمل مدیریتی می پرسد این است که آیا یک سازمان خاص دارای بیانیه چشم انداز و ماموریت است. علاوه بر این ، یکی از اولین مواردی که فرد در یک مدرسه کسب و کار می آموزد ، اهمیت چشم انداز و بیانیه مأموریت است.
  2. در مطالعات مشخص شده است که سازمان هایی که بیانیه های چشم انداز و مأموریت چشمگیر ، منسجم و معنادار دارند ، در مقایسه با سازمان هایی که چشم انداز و بیانیه مأموریت ندارند ، مزایا و سود دهی تقریبا دو برابر است. در واقع ، اهمیت بیانیه چشم انداز و مأموریت به گونه ای است که اولین موضوعی است که در کتابهای درسی مدیریت در مورد استراتژی مورد بحث قرار می گیرد.
  3. برخی از مزایای داشتن چشم انداز و بیانیه ماموریت در زیر مورد بحث قرار گرفته است:
  4. بالاتر از هر چیز دیگر ، چشم انداز و بیانیه مأموریت ، اتفاق آراء هدف را برای سازمان ها فراهم می کند و کارمندان را با حس تعلق و هویت تحریک می کند. در واقع ، اظهارات چشم انداز و مأموریت تجسم هویت و اعتقاد سازمانی است. به همین دلیل ، آنها نیز به عنوان بیانیه طریقت نیز می خوانند.
  5. بیانیه های چشم انداز و مأموریت ، زمینه ای را که سازمان در آن فعالیت می کند بیان می کند و صدایی را در اختیار کارمندان قرار می دهد که در شرایط سازمانی دنبال می شود. از آنجا که آنها دلیل وجود سازمان را تعریف می کنند ، شاخص هایی از مسیری هستند که سازمان باید برای تحقق اهداف در بیانیه های چشم انداز و مأموریت دنبال نماید.
  6. به عنوان نقاط کانونی برای افراد به منظور شناسایی آنها با فرآیندهای سازمانی و ایجاد حس جهت گیری و در عین حال بازدارندگی کسانی که مایل به شرکت در فعالیت های سازمانی نیستند ، خدمت می کند.
  7. به ترجمه اهداف سازمانی به صورت ساختارهای کاری و اختصاص وظایف به عناصر موجود در سازمان کمک می کند .
  8. سرانجام ، فلسفه وجودی را برای کارمندان فراهم می کند ، که بسیار مهم است زیرا به عنوان انسان ، ما نیاز به معنایی از کار برای انجام دادن داریم و این بیانیه ها معنای لازم را برای کار در یک سازمان خاص فراهم می کند.

همانطور که از موارد فوق مشاهده می شود ، چشم انداز و بیانیه ماموریت نقشی مفصل ، منسجم و معنی دار در تنظیم عملکرد پایه و پارامترهای عملی و تجسم روح سازمان در بلند مدت دارند. به عبارت دیگر ، به ندازه هویت های مختلفی که افراد در زندگی روزمره خود دارند ، مهم هستند.

مقاله بازاریابی   استراتژی کسب و کار

به همین دلیل سازمانها وقت زیادی را در تعریف بیانیه های چشم انداز و مأموریت خود می گذرانند و اطمینان حاصل می کنند که آنها صرفاً جملاتی عاری از هر معنا و کارکردی نیستند.

فرآیند مدیریت استراتژیک (Strategic Management Process)

فرآیند مدیریت استراتژیک به معنای تعریف استراتژی سازمان است. همچنین به عنوان فرآیندی تعریف می‌شود که طی آن مدیران مجموعه‌ای از استراتژی‌ها را برای سازمان انتخاب می‌کنند که آن را قادر به دستیابی به عملکرد بهتر می‌کند.

مدیریت استراتژیک یک فرآیند مستمر است که کسب و کار و صنایعی را که سازمان در آن درگیر است ارزیابی می کند. رقبایتان را ارزیابی می کند؛ و اهدافی را برای رسیدن به تمام رقبای حال و آینده تعیین می کند و سپس هر استراتژی را مجددا ارزیابی می کند.

فرآیند مدیریت استراتژیک دارای چهار مرحله زیر است:
بررسی محیطی

پویش محیطی به فرآیند جمع آوری، بررسی و ارائه اطلاعات برای اهداف استراتژیک اشاره دارد. به تجزیه و تحلیل عوامل داخلی و خارجی مؤثر بر سازمان کمک می کند. پس از اجرای فرآیند تحلیل محیطی، مدیریت باید آن را به صورت مستمر ارزیابی کرده و در جهت بهبود آن تلاش کند.

فرمولبندی استراتژی

 تدوین استراتژی فرآیند تصمیم گیری بهترین مسیر اقدام برای دستیابی به مقاصد سازمانی و در نتیجه دستیابی به هدف سازمانی است. پس از انجام اسکن محیط، مدیران استراتژی های شرکتی، تجاری و عملکردی را تدوین می کنند.

پیاده‌ سازی استراتژی  

 اجرای استراتژی به معنای عملی کردن استراتژی آن‌طور که در نظر گرفته شده است یا اجرای استراتژی انتخابی سازمان است. اجرای استراتژی شامل طراحی ساختار سازمان، توزیع منابع، توسعه فرآیند تصمیم گیری و مدیریت منابع انسانی است.

ارزیابی استراتژی

ارزیابی استراتژی آخرین مرحله فرآیند مدیریت استراتژی است. فعالیت های کلیدی ارزیابی استراتژی عبارتند از:

  • ارزیابی عوامل داخلی و خارجی که ریشه استراتژی های موجود هستند،
  • اندازه گیری عملکرد و انجام اقدامات چاره ساز/ اصلاحی.
  • می توان گفت ارزیابی اطمینان حاصل می کند که استراتژی سازمانی و همچنین اجرای آن با اهداف سازمانی مطابقت دارد.

این مؤلفه ها مراحلی هستند که به ترتیب زمانی هنگام ایجاد یک برنامه مدیریت استراتژیک جدید انجام می شوند. کسب ‌و کارهای فعلی که قبلاً یک برنامه مدیریت استراتژیک ایجاد کرده‌اند، بنا به نیاز شرایط به این مراحل بازمی‌گردند تا تغییرات اساسی ایجاد کنند.

ارزیابی استراتژی

ارزیابی استراتژی

مدیریت استراتژیک یک فرآیند مداوم است. بنابراین، باید متوجه شد که هر جزء با اجزای دیگر تعامل دارد و این تعامل اغلب با مشارکت تمام اجزاء اتفاق می افتد.

مقاله بازاریابی   نیروهای پنج گانه پورتر : مقاله ، نمودار ، استراتژی ، و مدل کسب و کار در 5 نیروی رقابتی پورتر

بررسی محیطی (Environmental Scanning) – تجزیه و تحلیل داخلی و خارجی محیط

محیط سازمانی متشکل از عوامل بیرونی و درونی است. محیط باید به گونه‌ای اسکن شود که توسعه و پیش ‌بینی عواملی که بر موفقیت سازمانی تأثیر می‌گذارند، مشخص شود.

پویش محیطی به در اختیار داشتن و استفاده از اطلاعات در مورد مناسبت ها، الگوها، روندها و روابط در محیط داخلی و خارجی سازمان اشاره دارد.

به مدیران کمک می کند تا در مورد مسیر آینده سازمان تصمیم بگیرند. پویش باید تهدیدها و فرصت های موجود در محیط را شناسایی کند. در زمان تدوین استراتژی، یک سازمان باید از فرصت ها استفاده کند و تهدیدها را به حداقل برساند. تهدید برای یک سازمان ممکن است فرصتی برای سازمان دیگر باشد.

تجزیه و تحلیل داخلی محیط اولین گام در بررسی محیط است. سازمان ها باید محیط داخلی سازمان را مشاهده کنند.

این شامل تعامل کارکنان با سایر کارکنان، کارکنان با مدیریت، مدیر با سایر مدیران، و تعامل مدیریت با سهامداران، دسترسی به منابع طبیعی، آگاهی از برند، ساختار سازمانی، کارکنان اصلی، پتانسیل عملیاتی و غیره است. همچنین، از بحث کردن ، مصاحبه، و نظرسنجی ها می توان برای ارزیابی محیط داخلی استفاده کرد.

تجزیه و تحلیل محیط داخلی به شناسایی نقاط قوت و ضعف سازمان کمک می کند.

همانطور که تجارت رقابتی تر می شود و تغییرات سریعی در محیط خارجی ایجاد می شود، اطلاعات محیط خارجی عناصر مهمی را به اثربخشی برنامه های بلند مدت اضافه می کند. از آنجایی که محیط پویا است، شناسایی حرکات و اقدامات رقبا ضروری است. سازمان ها همچنین باید شایستگی های اصلی و محیط داخلی را مطابق با محیط خارجی به روز کنند.

عوامل محیطی بی نهایت هستند، از این رو سازمان باید برای پذیرش و سازگاری با تغییرات محیطی چابک و هوشیار باشد. به عنوان مثال – نظارت ممکن است نشان دهد که زمانی یک پیش ‌بینی اولیه از قیمت‌ های مواد خام مورد استفادهدر محصول معتبرتر نیست، می‌تواند مستلزم نیاز به اسکن، پیش‌بینی و تجزیه و تحلیل متمرکزتر برای ایجاد پیش ‌بینی قابل اعتمادتر در مورد ورودی باشد. هزینه ها به همین ترتیب، می‌تواند در عواملی مانند فعالیت‌ های رقیب، فناوری، سلایق و ترجیحات بازار تغییراتی ایجاد کند.

در حالی که در تحلیل خارجی، سه محیط مرتبط باید مورد مطالعه و تجزیه و تحلیل قرار گیرد:
  • محیط بی واسطه/صنعتی
  • محیط ملی
  • محیط اجتماعی-اقتصادی گسترده تر/محیط کلان

بررسی محیط صنعت نیازمند ارزیابی ساختار رقابتی صنعت سازمان از جمله موقعیت رقابتی یک سازمان خاص و رقبای اصلی آن است. همچنین ارزیابی ماهیت، مرحله، پویایی و تاریخچه صنعت ضروری است. همچنین مستلزم ارزیابی تأثیر جهانی شدن بر رقابت در صنعت است.

تحلیل محیط ملی نیازمند ارزیابی این است که آیا چارچوب ملی به دستیابی به مزیت رقابتی در محیط جهانی شده کمک می کند یا خیر.

تجزیه و تحلیل محیط کلان شامل بررسی عوامل کلان اقتصادی، اجتماعی، دولتی، حقوقی، تکنولوژیکی و بین المللی است که ممکن است بر محیط تأثیر بگذارد. تجزیه و تحلیل محیط خارجی سازمان فرصت ها و تهدیدها را برای یک سازمان آشکار می کند.

مدیران استراتژیک نه تنها باید وضعیت فعلی محیط و صنعت خود را تشخیص دهند، بلکه باید بتوانند موقعیت های آینده آن را نیز پیش بینی کنند.

فرمولبندی استراتژی (Strategy Formulation)

تدوين استراتژي به فرايند انتخاب مناسب ترين مسير عملي براي تحقق اهداف و مقاصد سازماني و در نتيجه دستيابي به چشم انداز سازماني اشاره دارد. فرآیند تدوین استراتژی اساساً شامل شش مرحله اصلی است. اگرچه این مراحل از ترتیب زمانی سفت و سخت پیروی نمی کنند، اما بسیار منطقی هستند و به راحتی می توان آنها را به این ترتیب دنبال کرد.

تعیین مقاصد سازمان –

جزء کلیدی هر بیانیه استراتژی، تعیین مقاصد بلند مدت سازمان است. مشخص است که استراتژی عموماً وسیله ای برای تحقق مقاصد سازمانی است. مقاصد بر وضعیت وجودی تأکید دارند در حالی که استراتژی بر فرآیند رسیدن به آنجا تأکید می کند. استراتژی هم شامل تثبیت قصدهای سازمانی و هم وسیله ای است که برای تحقق آن مقاصد مورد استفاده قرار می گیرد. بنابراین، استراتژی اصطلاح گسترده ‌تری است که به نحوه استقرار منابع برای دستیابی به مقاصد اعتقاد دارد.

هنگام تعیین اهداف سازمانی، ضروری است که عوامل مؤثر بر انتخاب مقاصد قبل از انتخاب آنها مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرند. زمانی که مقاصد و عوامل موثر بر تصمیمات استراتژیک مشخص شد، تصمیم گیری استراتژیک آسان می شود.

مقاله بازاریابی   دارایی ها و قابلیت های استراتژیک

ارزیابی محیط سازمانی –

گام بعدی ارزیابی محیط کلی اقتصادی و صنعتی است که سازمان در آن فعالیت می کند. این شامل بررسی موقعیت رقابتی سازمان ها می شود. انجام یک بررسی کیفی و کمی خط تولید موجود سازمان ضروری است. هدف از چنین بررسی این است که اطمینان حاصل شود که عوامل مهم برای موفقیت رقابتی در بازار را می توان کشف کرد تا مدیریت بتواند نقاط قوت و ضعف خود و همچنین نقاط قوت و ضعف رقبا را شناسایی کند.

یک سازمان پس از شناسایی نقاط قوت و ضعف خود، باید اقدامات رقبا را پیگیری کند تا فرصت های احتمالی و تهدیدات بازار یا منابع عرضه خود را کشف کند.

تعیین اهداف کمی –

در این مرحله، یک سازمان باید عملاً مقادیر هدف کمی را برای برخی از مقاصد سازمانی تعیین کند. ایده پشت این کار مقایسه با مشتریان بلندمدت است تا سهمی که ممکن است توسط مناطق مختلف محصول یا بخش‌ های عملیاتی انجام شود، ارزیابی شود.

هدف گذاری در چارچوب طرح های تقسیمی –

در این مرحله، کمک های انجام شده توسط هر بخش یا قسمت یا دسته بندی محصول در سازمان شناسایی شده و بر این اساس برنامه ریزی استراتژیک برای هر زیر واحد انجام می شود. این امر مستلزم تحلیل دقیق روندهای کلان اقتصادی است.

تجزیه و تحلیل عملکرد –

تجزیه و تحلیل عملکرد شامل کشف و تجزیه و تحلیل شکاف بین عملکرد برنامه ریزی شده یا مطلوب است. ارزیابی انتقادی از عملکرد گذشته، شرایط حال و شرایط مطلوب آینده سازمان باید توسط سازمان انجام شود. این ارزیابی انتقادی درجه شکافی را که بین واقعیت موجود و آرزوهای بلندمدت سازمان وجود دارد را مشخص می کند. در صورت تداوم روندهای فعلی، سازمان تلاش می کند تا وضعیت احتمالی آینده خود را برآورد کند.

انتخاب استراتژی –

این مرحله نهایی در تدوین استراتژی است. بهترین مسیر اقدام در واقع پس از در نظر گرفتن اهداف سازمانی، نقاط قوت سازمانی، پتانسیل ها و محدودیت ها و همچنین فرصت های بیرونی انتخاب می شود.

پیاده سازی استراتژی (Strategy Implementation) در مدیریت استراتژیک

اجرای استراتژی عبارت است از تبدیل استراتژی انتخاب شده به اقدامات سازمانی به منظور دستیابی به اهداف و مقاصد استراتژیک. پیاده سازی استراتژی همچنین به عنوان روشی تعریف می شود که در آن یک سازمان باید ساختار سازمانی، سیستم های کنترلی و فرهنگ را برای پیروی از استراتژی هایی که منجر به مزیت رقابتی و عملکرد بهتر می شود، توسعه داده ، و همچنین استفاده و ترکیب کند.

ساختار سازمانی وظایف و نقش‌ های توسعه ، ارزش ویژه را به کارکنان اختصاص می‌دهد و بیان می‌کند که چگونه این وظایف و نقش ‌ها می‌توانند با یکدیگر ارتباط داشته باشند تا ارکان مزیت رقابتی یعنی کارآیی، کیفیت و رضایت مشتری – را به حداکثر برسانند. اما ساختار سازمانی به خودی خود برای ایجاد انگیزه در کارکنان کافی نیست.

یک سیستم کنترل سازمانی نیز مورد نیاز است. این سیستم کنترلی مدیران را با محرکهای انگیزشی برای کارکنان و همچنین بازخورد در مورد کارکنان و عملکرد سازمانی مجهز می کند. فرهنگ سازمانی به مجموعه تخصصی ارزش ها، نگرش ها، هنجارها و باورهای مشترک بین اعضا و گروه های سازمانی اشاره دارد.

مراحل اصلی اجرای استراتژی به شرح زیر است:
  • توسعه سازمانی که پتانسیل اجرای موفقیت آمیز استراتژی را دارد.
  • تخصیص منابع فراوان به فعالیتهای اساسی استراتژی.
  • ایجاد سیاست های تشویق کننده استراتژی
  • بکارگیری بهترین سیاست ها و برنامه ها برای بهبود مستمر.
  • پیوند دادن ساختار پاداش به دستیابی به نتایج.
  • استفاده از رهبری استراتژیک

استراتژی هایی که به خوبی تدوین شده باشند، اگر به درستی اجرا نشوند، شکست خواهند خورد. همچنین ذکر این نکته ضروری است که اجرای استراتژی ممکن نیست مگر اینکه بین استراتژی و هر یک از ابعاد سازمانی مانند ساختار سازمانی، ساختار پاداش، فرآیند تخصیص منابع و غیره ثبات وجود داشته باشد.

اجرای استراتژی برای بسیاری از مدیران و کارکنان یک سازمان تهدید است. روابط قدرت جدید ایجاد و به دست می آید. گروه‌های جدیدی (رسمی و غیررسمی) شکل می‌گیرند که ممکن است ارزش ‌ها، نگرش‌ ها، باورها و نگرانی‌ هایشان شناخته نشده باشد. با تغییر در نقش های قدرت و موقعیت، مدیران و کارکنان ممکن است رفتار تقابلی را به کار گیرند.

فرمولبندی استراتژی در مقابل پیاده سازی (Strategy Formulation vs Implementation)

تفاوت های اصلی بین تدوین استراتژی و اجرای استراتژی در زیر آمده است.

ارزیابی استراتژی (Strategy Evaluation)

ارزیابی استراتژی به اندازه تدوین استراتژی اهمیت دارد، زیرا کارایی و اثربخشی برنامه های جامع را در دستیابی به نتایج مطلوب روشن می کند. مدیران همچنین می توانند تناسب استراتژی فعلی را در دنیای پویای امروزی با نوآوری های اجتماعی – اقتصادی، سیاسی و فناوری ارزیابی کنند. ارزیابی استراتژیک مرحله نهایی مدیریت استراتژیک است.

اهمیت ارزیابی استراتژی در توانایی آن برای هماهنگ کردن وظایف انجام شده توسط مدیران، گروه ها، بخش ها و غیره از طریق کنترل عملکرد است.

مقاله بازاریابی   سهم نسبی بازار

ارزیابی استراتژیک به دلیل عوامل مختلفی از جمله – توسعه ورودی ها برای برنامه ریزی استراتژیک جدید، تمایل به بازخورد، ارزیابی و پاداش، توسعه فرآیند مدیریت استراتژیک، قضاوت در مورد اعتبار انتخاب استراتژیک و غیره دارای اهمیت است.

فرآیند ارزیابی استراتژی شامل مراحل زیر است:

تثبیت معیار عملکرد –

 در حین رفع معیار،استراتژیست ها با سوالاتی مانند – چه معیارهایی تعیین کنند، چگونه آنها را تنظیم کنند و چگونه آنها را بیان کنند، مواجه می شوند. به منظور تعیین عملکرد معیاری که باید تنظیم شود، کشف الزامات ویژه برای انجام وظیفه اصلی ضروری است. شاخص عملکردی که به بهترین نحو الزامات ویژه را شناسایی و بیان می کند، ممکن است برای ارزیابی استفاده شود.

سازمان می تواند از معیارهای کمی و کیفی برای ارزیابی جامع عملکرد استفاده کند. معیارهای کمی شامل تعیین سود خالص، نرخ بازگشت سرمایه، سود هر سهم، هزینه تولید، نرخ گردش کارکنان و غیره است.

اندازه گیری عملکرد –

استاندارد عملکرد معیاری است که عملکرد واقعی باید با آن مقایسه شود. سیستم گزارش دهی و ارتباطی به اندازه گیری عملکرد کمک می کند. اگر ابزارهای مناسب برای اندازه‌گیری عملکرد در دسترس باشد و استانداردها به شیوه درست تنظیم شوند، ارزیابی استراتژی آسان‌ تر می‌شود. اما اندازه گیری عوامل مختلفی مانند مشارکت مدیران دشوار است. به طور مشابه اندازه گیری عملکرد تقسیمی در مقایسه با عملکرد فردی گاهی دشوار است. بنابراین، اهداف متغیری باید ایجاد شود که بر اساس آن بتوان عملکرد را اندازه گیری کرد.

اندازه گیری باید در زمان مناسب انجام شود در غیر این صورت ارزیابی هدف خود را برآورده نمی کند. برای اندازه‌گیری عملکرد، صورت ‌های مالی مانند ترازنامه، حساب سود و زیان باید به صورت سالانه تهیه شود.

تجزیه و تحلیل واریانس –

در حین اندازه گیری عملکرد واقعی و مقایسه آن با استاندارد عملکرد ممکن است واریانس هایی وجود داشته باشد که باید تجزیه و تحلیل شوند. استراتژیست ها باید درجه ای از محدودیت های تحمل را ذکر کنند که واریانس بین عملکرد واقعی و استاندارد ممکن است پذیرفته شود.

انحراف مثبت نشان‌دهنده عملکرد بهتر است، اما همیشه فراتر از هدف کاملاً غیرعادی است. انحراف منفی یک موضوع نگران کننده است زیرا نشان دهنده کمبود عملکرد است. بنابراین در این مورد استراتژیست ها باید علل انحراف را کشف کرده و برای غلبه بر آن اقدام اصلاحی انجام دهند.

انجام اقدامات اصلاحی –

هنگامی که انحراف در عملکرد مشخص شد، برنامه ریزی برای یک اقدام اصلاحی ضروری است. اگر عملکرد به طور مداوم کمتر از عملکرد مطلوب باشد، استراتژیست ها باید تجزیه و تحلیل دقیقی از عوامل مسئول چنین عملکردی داشته باشند. اگر استراتژیست ها متوجه شوند که پتانسیل سازمانی با الزامات عملکرد مطابقت ندارد، باید استانداردها را کاهش داد.

یک اقدام اصلاحی نادر و شدید ، تدوین مجدد استراتژی است که مستلزم بازگشت به فرآیند مدیریت استراتژیک، چارچوب بندی مجدد برنامه ها بر اساس روند تخصیص جدید منابع و در نتیجه رفتن به نقطه آغاز فرآیند مدیریت استراتژیک است. 

فرمولبندی استراتژی در مقابل پیاده سازی (Strategy Formulation vs Implementation)

تفاوت های اصلی بین تدوین استراتژی و اجرای استراتژی در زیر آمده است.

فرمولبندی استراتژی
پیاده سازی استراتژی
تدوین استراتژی شامل برنامه ریزی و تصمیم گیری درگیر در توسعه اهداف و برنامه های استراتژیک سازمان است. اجرای استراتژی شامل کلیه ابزارهای مرتبط با اجرای برنامه های استراتژیک می باشد.

 

به طور خلاصه، فرمول استراتژی، قرار دادن نیروها قبل از اقدام است. به طور خلاصه، اجرای استراتژی مدیریت نیروها در حین اقدام است.

 

فرمولبندی استراتژی یک فعالیت کارآفرینانه است که مبتنی بر تصمیم گیری استراتژیک است. پیاده سازی استراتژیک عمدتاً یک وظیفه اداری است که مبتنی بر تصمیمات استراتژیک و عملیاتی است.

 

تدوین استراتژی بر اثربخشی تاکید دارد.

 

اجرای استراتژی بر کارایی تاکید دارد.

 

تدوین استراتژی یک فرآیند عقلانی است.

 

پیاده سازی استراتژی اساسا یک فرآیند عملیاتی است.

 

تدوین استراتژی مستلزم هماهنگی بین افراد معدودی است.

 

اجرای استراتژی مستلزم هماهنگی بین افراد زیادی است.

 

تدوین استراتژی مستلزم مقدار زیادی ابتکار عمل و مهارت های منطقی است.

 

اجرای استراتژی نیازمند ویژگی های انگیزشی و رهبری خاصی است.

 

تدوین استراتژی مقدم بر اجرای استراتژی است. اجرای استراتژی از تدوین استراتژی پیروی می کند.

تصمیمات استراتژیک (Strategic Decisions)

تصمیمات استراتژیک تصمیماتی هستند که به کل محیطی که شرکت در آن فعالیت می کند، کل منابع و افرادی که شرکت را تشکیل می دهند و ارتباط بین این دو مربوط می شود.

ویژگی ها/ویژگی های تصمیمات استراتژیک

  •  دارای منابع اصلی پیشنهادی برای یک سازمان هستند. این تصمیمات ممکن است مربوط به در اختیار داشتن منابع جدید، سازماندهی یا تخصیص مجدد سایرین باشد.
  •  با هماهنگ کردن قابلیت های منابع سازمانی با تهدیدها و فرصت ها سروکار دارد.
  • تصمیمات استراتژیک با دامنه فعالیت های سازمانی سروکار دارد. همه چیز در مورد این است که آنها می خواهند سازمان چگونه باشد.
  •  مستلزم تغییر نوع اصلی است زیرا یک سازمان در محیطی دائما در حال تغییر عمل می کند.
  • تصمیمهای استراتژیک ماهیت پیچیده ای دارند.
  • در بالاترین سطح قرار دارند، از آنجایی که با آینده سر و کار دارند نامطمئن هستند و ریسک زیادی را در بر دارند.

باید بدانید که تصمیمات استراتژیک با تصمیمات اداری و عملیاتی متفاوت است. تصمیمهای اداری تصمیم معمولی هستند که به تصمیم گیری های استراتژیک یا تصمیمات عملیاتی کمک می کنند یا به عبارت بهتر آنها تسهیل می کنند. در حالت عملیاتی تصمیم فنی است که به اجرای تصمیمات استراتژیک کمک می کنند. کاهش هزینه ها یک تصمیم استراتژیک است که از طریق تصمیم عملیاتی کاهش تعداد کارکنان حاصل می شود و نحوه انجام این کاهش ها تصمیم اداری خواهد بود.

تفاوت بین تصمیمات استراتژیک، اداری و عملیاتی

این را می توان به شرح زیر خلاصه کرد:

استراتژیک
اداری
عملیاتی
تصمیمهای استراتژیک تصمیمات بلند مدت هستند. تصمیم اداری روزانه گرفته می شود. تصمیمات عملیاتی اغلب گرفته نمی شود.
این موارد در مورد برنامه ریزی آینده در نظر گرفته می شوند. اینها تصمیمات کوتاه مدت هستند. اینها تصمیمات مبتنی بر دوره متوسط هستند.
تصمیمات استراتژیک مطابق با ماموریت و چشم انداز سازمانی اتخاذ می شود. اینها بر اساس تصمیمات راهبردی و عملیاتی اتخاذ می شوند. بر اساس تصمیمات راهبردی و اداری اتخاذ می شوند.
اینها به برنامه ریزی کلی در پاسخ به همه سازمان مربوط می شود. این موارد مربوط به کار کارکنان در یک سازمان است. مربوط به تولید است.
با رشد سازمانی سروکار دارند. در جهت رفاه کارکنان شاغل در یک سازمان است. به تولید و رشد کارخانه مربوط می شود.

خط مشی تجاری (Business Policy) در مدیریت استراتژیک

تعریف خط مشی تجاری

سیاست یا پالیسی کسب و کار محدوده یا حوزه هایی را تعریف می کند که در آن تصمیمات می توانند توسط زیردستان در یک سازمان اتخاذ شوند. این به مدیریت سطح پایین اجازه می دهد تا بدون مشورت با مدیریت سطح بالا هر بار برای تصمیم گیری در مواجه با مشکلات و مسائل برخورد کند.

سیاست‌ های تجاری دستورالعمل ‌هایی هستند که توسط یک سازمان برای حاکمیت بر اقدامات آن تدوین می ‌شوند. آنها محدودیت هایی را که باید در آن تصمیم گیری شود را مشخص می کنند. سیاست کسب و کار همچنین با کسب منابعی سروکار دارد که با آنها می توان به اهداف سازمانی دست یافت.

خط مشی کسب و کار مطالعه نقش ها و مسئولیت های مدیریت سطح بالا، مسائل مهم موثر بر موفقیت سازمانی و تصمیمات موثر بر سازمان در بلندمدت است.

ویژگی های سیاست تجاری

یک سیاست تجاری مؤثر باید دارای ویژگی های زیر باشد:

خاص –

خط مشی باید مشخص/معین باشد. اگر نامشخص باشد، در اجرا به مشکل خواهد خورد.

واضح –  

خط مشی باید بدون ابهام باشد. باید از استفاده از اصطلاحات و مفاهیم پرهیز شود. در پیروی از سیاست نباید سوء تفاهم وجود داشته باشد.

قابل اعتماد/یکنواخت –

خط مشی باید به اندازه کافی یکنواخت باشد تا بتواند توسط زیردستان به طور موثر دنبال شود.

مناسب –

خط مشی باید متناسب با هدف سازمانی حاضر باشد.

ساده –

یک خط مشی باید برای همه در سازمان ساده و به راحتی قابل درک باشد.

فراگیر/جامع –

برای داشتن دامنه وسیع، یک خط مشی باید جامع باشد.

انعطاف پذیر –

سیاست باید در عملیات/کاربرد انعطاف پذیر باشد. این بدان معنا نیست که یک خط مشی باید همیشه تغییر کند، اما باید دامنه وسیعی داشته باشد تا اطمینان حاصل شود که مدیران عملیاتی از آنها در سناریوهای تکراری/روتین استفاده می کنند.

پایدار –

سیاست باید پایدار باشد در غیر این صورت منجر به بلاتکلیفی و عدم اطمینان در ذهن کسانی می شود که برای راهنمایی به آن نگاه می کنند.

تفاوت بین خط مشی و استراتژی در مدیریت استراتژیک

اصطلاح «خط مشی» را نباید مترادف با واژه «استراتژی» در نظر گرفت. تفاوت بین سیاست و استراتژی را می توان به صورت زیر خلاصه کرد:

  • خط مشی طرحی از فعالیت های سازمانی است که ماهیتی تکراری/روتین دارند. در حالی که استراتژی به آن دسته از تصمیمات سازمانی مربوط می شود که قبلاً به یک شکل با آنها برخورد نشده است.
  • تدوین خط مشی بر عهده مدیریت سطح بالاست. در حالی که تدوین استراتژی اساسا توسط مدیریت سطح متوسط انجام می شود.
  • خط‌ مشی با فعالیت ‌های روتین/ روزانه ضروری برای اداره مؤثر و کارآمد یک سازمان سر و کار دارد. در حالی که استراتژی با تصمیم استراتژیک سروکار دارد.
  • سیاست هم به فکر و هم به عمل مربوط می شود. در حالی که استراتژی بیشتر به عمل مربوط می شود.
  • خط مشی آن چیزی است که هست یا انجام نمی شود. در حالی که یک استراتژی روشی است که برای دستیابی به هدفی که توسط یک خط مشی تجویز شده استفاده می شود.
5/5 (5 نظر)
2 پاسخ
  1. شاهین
    شاهین گفته:

    به نظرم خیلی کسب و کارها خیلی کمتر به مفهوم مدیریت استراتژیک می پردازند. بیشتر درگیر روزمرگی هستند تا تفکر بلند مدت.

    پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *